پیشم آمد بامداد آن دلبر از راه شکوخ


با دو رخ از شرم لعل و با دو چشم از سحر شوخ

آستین بگرفتمش، گفتم که: مهمان من آی


داد پوشیده جوابم: مورد و انجیر و کلوخ